کاربرداصول شرطی سازی :
شکل دهی دهی رفتارتازه:
می توان ازطریق شرطی سازی کنشگرباتقویت پاسخ های اولیه رفتارفرد را به رفتار مورد نظرتبدیل کرد.برای شکل دادن رفتارتازه می توان آن دسته ازرفتارهای فرد را که به رفتارموردنظر نزدیک هستند تقویت کرد تافرد کم کم یاد بگیرد که پس ازانجام چه رفتاری پاداش دریافت می کند تا احتمال تکرارآن رفتارها افزایش یابد یا برای فرد توضیح داده شود که پس ازانجام رفتارموردنظر به اوپاداش داده می شود درنتیجه احتمال تکراران رفتارها افزایش میابد.
مثال:آموزش عینک زدن به پسر3ساله پریشان:هرگاه کسی می کوشید تاعینک اورابه چشمش بزند،اگرموفق به انجام این کارمی شد فاوعینک رابرمی داشت.ابتدا او را به این صورت شکل دادند که عینک بدون شیشه ای را بزند و به تدریج مقدار زمان عینک زدن به دون شیشه را افزایش دادند وازصبحانه به عنوان تقویت کننده استفاده کردند. زمانی که وی عینک کامل را برای مدت کوتاهی به چشم می زد، مدت زمان لازم افزایش یافت و از تقویت های زیادی برای این کاراستفاده شد. بنابراین،
غذا ، قدم زدن ، ماشین سواری ، بازی کردن خارج ازمنزل وغیره همگی بستگی به عینک زدن وی داشتند.به محض اینکه وی عینک را
برمی داشت،جلوی فعالیت های وی رامی گرفتند.
مثال :شکل دهی به وسیله تقریب متوالی برای آموزش مهارت زبان به کودک درخودمانده (اوتیسم): توسط تقویت کننده هایی نظیرغذا، تحسین وتایید ابتداکودک درخود مانده را برای تکرارکردن کلماتی که صحبت می شود، هر باریک کلمه شکل می دهند و بعد او را برای زنجیر کردن کلمات باهم آموزش می دهند و بالاخره به او یاد می دهند که فقط تکرارنکند، بلکه کلمات را برای انتقال دادن مفاهیم به کاربرد.
ازبین بردن رفتار:
بر طبق نظریه ی رفتاربرای اینکه ما بتوانیم یک رفتاررا ازبین ببریم باید تقویت کننده های آن رفتاررا شناسایی وازبین برد.دراین شیوه باید
برمحیط شخص کنترل کاملی داشته باشیم تا از وقوع تقویت کننده ها جلوگیری کنیم چون ممکن است پس ازخاموشی رفتار فرد درصورت
عدم کنترل تامدت زمان معین ممکن است پدیده بازگشت خودبه خودی برای فرد رخ دهد.
قانون اثر نشاندهنده این واقعیت است که در جریان آزمایش و خطا، هرگاه بین محرک و پاسخ رابطه? خوشایند و لذت بخشى پدید آید، آن رابطه تقویت مىشود و برعکس، اگر بین محرک و پاسخ رابطه? ناخوشایند و آزاردهندهاى به وجود آید، آن پاسخ خاموش مىشود و از بین مىرود. در واقع، مقصود ثرندایک از قانون اثر این بود که پاداشها و موفقیتها به یادگیرى رفتار پاداش یافته قوت مىبخشند، در حالى که تنبیهها و ناکامىها سبب مىشوند که تمایل به تکرار رفتارى که تنبیه، شکست یا آزردگى به دنبال داشته است کاهش مىیابد؛ به عبارت دیگر، همراه شدن عمل و عکسالعمل فرد با یک عامل نامطلوبِ آزاردهنده، سبب تأخیر در یادگیرى یا عدم بروز آن مىشود.
این توجه ثرندایک به پاداشها و تنبیهها که حاصل آزمایشهاى مکرر وى با حیوانات بود، به کوششهاى او در آموزشگاه نیز تعمیم یافت. مقایسه? منحنىهاى یادگیرى انسانها و حیوانها این باور را در او به وجود آورد که اصولاً همان پدیدههاى مکانیکى که در یادگیرى حیوانات مشاهده شدهاند، اصول یادگیرى انسانها را نیز آشکار مىسازند. اگر چه ثرندایک از ظرافت و تنوع بیشتر یادگیرى انسان آگاه بود، ولى گرایش شدیدى داشت که رفتارهاى پیچیدهتر را در پرتو رفتارهاى سادهتر تبیین کند و شکلهاى ساده? یادگیرى انسان را همانند یادگیرى ساده? حیوانات بداند.
براساس یافتههاى ثرندایک، بحث و جدل بر سر تنبیه، ارتقاء، نمرههاى درسى و … در درون مدارس رواج یافت، ولى مربیان و مسؤولان آموزشى باید توجه داشته باشند که پاداش مستقیماً در پیوندهاى مجاور اثر مىگذارد و آنها را نیرومندتر مىکند، اما برعکس، تنبیه به طور مستقیم به همان اندازه اثر تضعیفى ندارد و در عین حال، ممکن است به طریق غیر مستقیم اثر بگذارد؛ به این معنا که یادگیرنده را وادار به انجام دادن کار دیگرى بکند که ممکن است برایش پاداش به دنبال داشته باشد. (هلیگارد، ارنست و آرو بارو – 1367؛ ص 90.) بنابراین، هرگاه شاگردان در آنچه یاد مىگیرند فایده و ارزش و لذتى احساس کنند، رغبت و علاقه نشان خواهند داد، ولى اگر آن را بیروح و خشک بیابند و هیچگونه رابطهاى بین فعالیتهاى مدرسه با زندگى واقعى و نیازمندىهاى خود کشف نکنند، از آن بیزار شده، نوعى عدم رغبت از خود نشان خواهند داد. بنابراین، برنامههاى درسى وقتى جالب توجه و با ارزش خواهند بود که بر اساس احتیاجات فردى و اجتماعى شاگردان تهیه و تنظیم شوند. معلم ورزیده و موفق کسى است که فعالیتهاى آموزشى شاگردان را با زندگى و احتیاجهاى آنان مربوط سازد و بدین وسیله، میل و رغبت آنان را براى یادگیرى برانگیزد.
در یادگیری تقویت به معنای افزایش در شدت رفتار از طریق پیامدهایش است . مفهوم تقویت به معنی آگاهی از رابطه بین رفتار و پیامدهایش نیست ، یک فرد ممکن است بداند که رفتار خاصی به نوع خاصی از تقویت می انجامد ، با این حال یادگیری کنشگر می تواند بدون آگاهی از هر علامتی اتفاق بیفتد .
آنچه شخص از تقویت می آموزد این نیست که اگر X را انجام دهد ، به Y می انجامد ، بلکه شخص یاد می گیرد که X را انجام دهد . اگر تمایل فرد برای انجام X افزایش نیابد ، تقویت به دنبال نمی آید .
تقویت مثبت : رویدادی که در آن ایجاد یا افزایش شدت رفتار با یک محرک دنبال می شود . این محرک تقویت کننده مثبت نامیده می شود . تقویت کننده ها اغلب توسط مردم به عنوان پاداش در نظر گرفته می شوند. اسکینر (1987 ) اصطلاح پاداش را نپذیرفت . او نوشت زمانی که تقویت پاداش نامیده می شود ، اثر تقویت کننده گی اش از بین می رود ، مردم پاداش می گیرند ، اما رفتار تقویت نمی شود . آنچه به عنوان پاداش در نظر گرفته می شود اغلب در تقویت رفتاری که به دنبالشان می آید ، با شکست مواجه می شوند.
تقویت منفی : در تقویت منفی شدت رفتار از طریق حذف یا کاهش محرک افزایش می یابد . محرکی که تقویت کننده منفی نامیده می شود ، چیزی است که افراد تلاش می کنند تا از آن بگریزند یا اجتناب کنند . تقویت منفی بیشتر اوقات به یادگیری گریز – اجتناب اشاره دارد .
انواع یادگیری کنشگر
چهار نوع یادگیری کنشگر وجود دارد . 2 نوع آن رفتار ها را تقویت و 2 نوع آن رفتار را ضعیف می کند که عبارتند از :
تقویت مثبت : رویدادی که در آن ارائه محرک سبب افزایش رفتار می شود.
تقویت منفی : رویدادی که در آن حذف محرک سبب افزایش رفتار می شود.
تنبیه مثبت : رویدادی که در آن ارائه محرک سبب کاهش رفتار می شود.
تنبیه منفی : رویدادی که در آن حذف محرک سبب کاهش رفتار می شود.
روشهای کنشگر کوشش آزاد وکوشش ناپیوسته(مجزا)
ثرندایک و اسکینر برای مطالعه یادگیری کنشگر روشهای متفاوتی را انتخاب کردند :
ثرندایک روش کوشش ناپیوسته ( مجزا ) را برگزید . در این روش رفتار آزمودنی در پایان کوشش پایان می یابد . در یادگیری از طریق کوشش ناپیوسته متغیر وابسته اغلب مدت زمانی است که حیوان رفتار مورد بررسی را انجام می دهد ( مثلا کشیدن یک حلقه یا رسیدن به جعبه هدف ) .
اسکینر روش کنشگر آزاد را به کار برد . در این روش رفتار ممکن است در هر زمانی تکرار شود . معمولا متغیر وابسته در آزمایشات کنشگر آزاد تعداد دفعاتی است که رفتار خاصی نظیر فشار دادن اهرم یا ضربه زدن به یک میز در دقیقه اتفاق می افتد .
مقایسه یادگیری کلاسیک و کنشگر
– مهمترین تفاوت بین این دو این است که در یادگیری کنشگر یک رویداد محیطی مهم وابسته به رفتار است. مثلا فرد باید کاری را انجام دهد تا از یک ماشین تغذیه ، غذا بگیرد .در شرطی سازی پاولوفی رویداد محیطی مهم اتفاق می افتد ، اما مستقل از رفتار است ( دیدن رعد و شنیدن صدای آن ) .
– یادگیری کنشگر و پاولوفی به لحاظ نوع رفتار متفاوت هستند . شرطی سازی پاولوفی معمولا رفتارهایی غیر ارادی ( ترشح بزاق) را شامل می شود ، در حالی که یادگیری کنشگر معمولا شامل رفتارهای ارادی نظیر چشمک زدن یا خریدن غذا است .
– نقش تقویت کننده در شرطی سازی کلاسیک و کنشگر نیز متفاوت است .
به لحاظ نظری امکان هست تا 2 نوع رفتار را بر حسب ساختارهای بیولوژیکی درگیر در آن ازهم متمایز کنیم .رفتار بازتابی تحت تاثیر سیستم عصبی خود مختار و ماهیچه ها صاف و غدد هست ، در حالی که رفتار ارادی تحت تاثیر سیستم عصبی ارادی و ماهیچه های استخوانی است .
انواع تقویت کننده ها
انواع بسیار متفاوتی از تقویت کننده ها وجود دارد . با این حال بیشتر تقویت کننده ها می تواند به تقویت کننده های نخستین و ثانویه یا طبیعی و ساختگی طبقه بندی شوند .
تقویت کننده های ساختگی رویدادهایی هستند که توسط یک آزمایشگر با هدف تغییر در رفتار ترتیب داده می شوند .
تقویت کننده های طبیعی معمولا رویدادهایی هستند که به طور غیر ارادی – طبیعی به دنبال رفتار می آیند. بسیاری از این تقویت کننده های ساختگی ، تقویت کننده های طبیعی هستند . اینکه چیزی نقویت کننده ساختگی است با تقویت کننده طبیعی بسته به این است که تقویت کننده توسط آزمونگر به منظور تعدیل رفتار ارایه شده یا پیامد خود انگیخته ( طبیعی ) رفتار باشد .
شکل دهی
روش آموزش تقویت تقریب های متوالی مطلوب شکل دهی نامیده می شود . شکل دهی کمک می کند تا رفتاری را که هرگز به طور خود انگیخته اتفاق نمی افتد در فاصله کوتاهی آموزش دهیم. به نظر می رسد که بسیاری از حیوانات از روشهای شکل دهی برای آموزش فرزندانشان استفاده می کنند برای مثال مشاهدات در دنیای وحش نشان داده است که سمورهای آبی ابتدا فرزندانشان را از طریق شکاری که قبلا آن را کشته اند تغذیه می کنند ، همانگونه که توله ها بالغ تر می شوند با شکارهای در حال مرگ و شکارهای زخمی تغذیه می شوند و در نهایت والدین توله ها را با خود به شکار می برند تا در هنر شکار کردن ماهر شوند